- احمدرضا کاظمی
- بهمن ۲۵, ۱۳۹۵
- ۲۳:۴۵
- 49
یک عشقِ خوشمزه!
چندماه پیش در ستون طنزی نوشتم به اسم «عشق الکترونیک» که درمورد ازدواج یک مرد آمریکایی با گوشی موبایل اپلش بود! خیلی اتفافی دیروز توی یکی از صفحات اینستاگرامی خبر مشابهی دیدم در مورد یک مرد روسی که با یک «پیتزا» ازدواج کرده است! من خیلی پیگیری صحت و سقم این خبر را نکردم چون واقعا از این خارجیها هیچ چیز بعید نیست و راه افتادهاند توی خیابون با هرچی که به تورشان میخورد ازدواج میکنند.
یعنی اگر به من بگویند یکی توی آمریکا با جورابش ازدواج کرده هم باور میکنم! فقط چیزی که الان برایم جای سوال دارد این است که چرا پیتزا؟ واقعا از نظر ساختاری و طراحی ایرودینامیک بنظر من پیراشکی، دونات و شیرینیخامهای برای ازدواج مناسبتر نیستند؟ من شخصا ازدواج با موبایل را کمی تا حدودی توانستم درک کنم، موبایل یک وسیلهای است که اگر از آن خوبی مراقبت کنید حداقل ۴-۵سال بهتان کار میدهد اما پیتزا که اگر ۲ ساعت از طبخش بگذرد کاملا از دهن میافتد، بعد از دو روز هم که کپک میزند! تازه گوشی اپل ۷ در عالم لوازم اکترونیک جنس باکلاسی است و ۷۰۰ – ۸۰۰ دلار قیمت دارد اما واقعا یک پیتزای نهایتا ۱۰ دلاری ارزش دارد؟ الان هم که عین قارچ فست و فود و پیتزایی است که در خیابانها ریخته است و از قدیم هم گفتهاند این عشقهای خیابانی سرنوشت خوبی ندارد!
نکته بعدی در مورد ازدواج با پیتزا این است که این کار یکجورهایی ناقض حقوق حیوانات است چون پیتزا اگر پیتزای استیک یا رستبیف باشد مثل این است که با گوسفند ازدواج کنید، اگر هم پیتزای مخصوص و سوسیس کالباسی باشد که ناقض حقوق گربههاست! ازدواج با پیتزای سبزیجات هم که مصداق عینی تخریب محیطزیست میشود! نگرانی بعدی بنده این است مبادا مردان ایرانی خدایی نکرده از خارجیها الگو بگیرند و این ازدواجات غدایی در کشور ما هم رواج پیدا کند! پیشبینی بنده این است که اگر همچین اتفاقی بیفتد ۷۵ درصد مردان ایرانی «قرمه سبزی» را بعنوان شریک زندگی خود انتخاب میکنند! از ۲۵ درصد باقیمانده هم ۱۰ درصد کلهپاچه، ۵ درصد سیرابی و شیردان و ۵ درصد دیزی سنگی و آبگوشت بزباش و ۵ درصد هم به سایر غذاها روی میآورند! چیزی که بنده خیالم از آن جمع هست این است که در کشور ما خانوادهها حواسشان هست و اجازه نمیدهند جوانانشان غداهای بیاصل و نسب فرنگی را که جایگاهی در تاریخ و فرهنگ ما ندارند وارد زندگیشان کنند و هرطور شده آنها را مجاب به پذیرش غذاهای خانگی خواهند کرد!
دیالوگ احتمالی:
– پسرم! بیا این فیش رو بگیر! یه کوفتهتبریزی برات توی کترینگ سر کوچه نشون کردم! تپل مپلم هست که دوس داری، خوشمزه! یه عالمه دورچین (سیب زمینی، ریحون) هم بعنوان جهیزیه میدن روش!
+ نمیخوام مامان! من دوست غذامو خودم انتخاب کنم!
– واه واه! تو هنوز دهنت بوی پیشغذا میده!
+ مامان من دلم پشت اون بیف استراناگوفیه که توی رستوران ایتالیایی بالای شهر دیدیم، خودت که میدونی!
– خاک تو سرت کنن! لیاقت نداری! برو هر غلطی دلت میخواد بکن، فقط اگه آخرش رفتی یه غذای ناسالم گرفتی که معلوم نیس تو کدوم آشپزخونه ای پخته شده، شیرمو حلالت نمیکنم! به باباتم میگم از ارث محرومت کنه!
-اشک در چشمهای پسر حلقه میزند و فیش کترینگ را مچاله کرده و دور میاندازد!
منبع: شهرونگ
دیدگاه بگذارید